تکه تکه های پازل گونه ای از محبت های تو که در هم گره خوره اند دلم را تشکیل میدهند دلی که مداوم تنگ است و دلتگی صفتی بارز برای آن
فکرم از هر سو که میدود گوئی فقط به دنبال توست
چشمانم در چشمخانه خود بی قرار دیدار تو اند
گونه هایم آماده نثار لبخندی از سر شعف برای تو
گوشهای مبهوب سخنان تو اند توئی که بهترینی برای من
دستانم گوئی تمام روز در تکاپوی لمس دستانت هستند
و روحم نمیدانم چگونه از مهارم خارج شده و گریخته و حوالی جسم تو می چرخد
دوستت دارم حتی اگر فرصت بیان نداشته باشم
و عاشقت هستم حتی اگر مجالی ندهند عشقم را
حتی اگر در روزمرگی فنا شوم دلم برای با تو بودن لک زده است و بدان که راضی نیستم به دوریت
دوستت دارم آنگونه که شاپرکان دوست دارند دور نور بچرخند
و حتی اگر نور چشمانشان را بیازارد
دوستت دارم نه آنگونه که پیش از اینت دوست می داشتم
هر روز دوست داشتنی تازه را در دل حس می کنم
هر روز برایم نو تر از قبلی
چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
پلینازم من
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
احوال نامه
اوضاع نامه ای مشوش
روز پدر
عشق
بازم دارم خواب میبینم
تولدانه مادرانه
شیپوری چی خبری آورده
عید مبارکی
همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
[عناوین آرشیوشده]